جدول جو
جدول جو

معنی باسک کردن - جستجوی لغت در جدول جو

باسک کردن(مُ)
خمیازه کشیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باسمه کردن
تصویر باسمه کردن
چاپ کردن طبع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مستقیم کردن (چیزی را) تقویم، درست انجام دادن:) صدق در لغت راست گفتن و راست کردن و عده باشد (اوصاف الاشراف 12)، ترمیم کردن:) بوبکر بفرمود تا راست کردند (باره شهر را (تاریخ سیستان 355)، هموار کردن (خاک زمین)، ژماره کردن کسی برای مباشرت او بلند کردن: مدتی بود تا که گای نداشت پسری راست کرد و جای نداشت (حدیقه 668)، حاضر کردن مهیا ساختن، مقابله کردن (کتاب و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادکش کردن
تصویر بادکش کردن
بادکش گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
متوقف کردن اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه در محل معین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسخ کردن
تصویر پاسخ کردن
جواب گفتن جواب دادن، استجابت دعا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسه کردن
تصویر بوسه کردن
بوسیدن بوسه زدن ماچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باور کردن
تصویر باور کردن
سخن کسی را راست دانستن باطنا تصدیق قول کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهر کردن
تصویر باهر کردن
ظاهر کردن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایکت کردن
تصویر بایکت کردن
تحریم کردن ارتباط با کسی، یا از تاجر جنس نخریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطل کردن
تصویر باطل کردن
ستردن بیهوده ساختن بی معنی کردن، ناراست جلوه دادن ابطال
فرهنگ لغت هوشیار
سر گرم شدن ببازی، مشغول شدن بچیزی سر گرم شدن بچیزی گذراندن وقت، قمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریسک کردن
تصویر ریسک کردن
سیجیدن اقدام کردن به امری که احتمال خطری در آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
إلى البنك
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
Bank
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
mettre en banque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
menabung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
делать ставки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
bankieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
класти гроші в банк
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
lokować w banku
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
存款
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
fazer banco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
fare banca
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
hacer banco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
bankieren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
बैंक करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
ฝากเงิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
بینک کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
ব্যাংক করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
kuhamisha fedha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
banka yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
銀行に預ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
להפקיד בבנק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بانک کردن
تصویر بانک کردن
은행에 예치하다
دیکشنری فارسی به کره ای